برداشت های کاملن شخصی

#مرگ_همین_نزدیکی‌ها_پارک_کرده_است

يكشنبه, ۱۵ مرداد ۱۳۹۶، ۰۸:۵۸ ب.ظ

اینجا بیمارستان شهید رجایی است و قلب آدم‌ها مثل حادثه‌ای که خبر نمی‌کند، یا به تپش افتاده یا از تپش. اینجا صدای گریه می‌آید. یک نفر می‌میرد در سکوت و دخترهایش جیغ می‌کشند و پهن می‌شوند روی موزائیک‌ها و من حالم بد می‌شود برای قلب مادرم که درد می‌کند. اینجا بیمارستان شهید رجایی است و بوی مرده می‌آید و شادترین سکانس بیمارستان، پارچه‌های سفید رنگی است که روی جسدها می‌کشند. اینجا بیمارستان شهید رجایی است و دکتر‌ها دیگر از مرگ هیچ آدمی غمگین نمی‌شوند و پرستارها از گریه‌ی بازماندگان تعجب نمی‌کنند.

اینجا بیمارستان شهید رجایی است و کمی، تنها کمی بالاتر، پارک ملت است. صدای خنده هست. بستنی دستگاهی نیم‌متری هست. خانواده‌های شاد و بیخیال هست. درخت و گل و زمین بازی و قایق‌سواری هست. و فرشته‌های خوبِ زندگی‌بخش روی سنگ‌فرش‌ها قدم می‌زنند. مرز بین مرگ و زندگی و غم و شادی همینقدر است. به فاصله‌ی میان بیمارستان قلب شهید رجایی و پارک ملت و من چقدر دوست دارم مثل مادربزرگ‌های خرافاتی بروم و به اهالی پارک بگویم: «بلند نخندید، غم پشت دیوار بیمارستان است».

  • علی اصغر مهدوی

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی