برداشت های کاملن شخصی

#خانه_های_مرگ

دوشنبه, ۲۱ دی ۱۳۹۴، ۰۵:۴۳ ب.ظ


شب و روز به مرگ فکر می کنم. دست خودم نیست. دائم به جاده هایی فکر می کنم که می روند و می روند و می روند تا می رسند به مرگ. آدم وقتی می میرد چه چیزی را از دست می دهد که آدم های زنده هنوز آن را از دست نداده اند؟ من تا نزدیک ترین حد ممکن، تا آن جایی که انسانی می تواند به مرگ نزدیک شود اما هنوز زنده بماند، به مرگ نزدیک شده ام. از وقتی این فکرها می آید سراغم، من مثل کودکی که جانور وحشتناکی دیده باشد مچاله می شوم توی خودم و در جایی -اغلب توی رختخواب- پناه می گیرم. نوعی وحشت و ترس و نگرانی و اضطراب شدید از مردن. از اینکه ته این زندگی چیست؟ از این فکر که زندگی می کنی و زندگی می کنی و زندگی می کنی و وقتی که حسابی داری زندگی می کنی و زندگی ات سرعت گرفته و ریشه دوانده و بزرگ شده، ناگهان چیزی می آید وسط و تو دوپایی می زنی روی ترمز و همه چیز متوقف می شود.
کافی است لحظه ای قبل از رسیدن ماشینی که با سرعت در بزرگراه می راند، خودت را پرت کنی در آن فضای خالی. دیگر رفته ای توی دهان مرگ.
بعد، دیگر نیستی. انگار صف کشیده ایم تا یکی یکی برویم توی آن حفره. بچه هایی که توی کوچه بازی می کنند ته صف هستند. وقتی کسی ماشینش سقوط می کند توی دره یا شب می خوابد و صبح با سرطان خون از خواب بیدار می شود یا کسی با چاقو دخلش را می آورد، خارج از نوبت رفته است توی حفره. اغلب اما، نوبت رعایت می شود. جاهای دیگری را هم سراغ دارم که مرگ در آن ها لانه کرده است. اسم شان را گذاشته ام خانه های مرگ.
انگار بازی شطرنج است و تو مهره ای هستی که باید با دقت و احتیاط گام برداری. باید چنان با احتیاط حرکت کنی تا مبادا در خانه ای پا بگذاری که در تیررس اسبی یا فیلی یا وزیری هستند. کافی است یک بار اشتباه کنی و بروی جایی که در مسیر مهره ی حریف باشی. این اشتباه، آخرین اشتباهی است که کسی می تواند مرتکب شود. وقتی از ارتفاع یک ساختمان بلند زل می زنم به پایین، آن پایین -درست زیر ساختمان- یکی از آن خانه ها است. جایی است که مرگ خوابیده و منتظر است. وقتی قرص سیانوری را توی دست می گیری، می توانی لای ذرات آن مرگ را ببینی که کمین کرده است لای قرص و منتظر است تا آن را ببلعی و تمام.
جایی که اکسیژن نیست یکی از خانه های دائمی اوست.

  • علی اصغر مهدوی

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی