برداشت های کاملن شخصی

#بدترین_وضعیت_ممکن

شنبه, ۲۶ دی ۱۳۹۴، ۱۲:۵۸ ب.ظ
مدتیه دارم فکر می کنم بدترین وضعیت ممکن چی می تونه باشه. اوایل فکر می کردم بدترین اتفاق وضعیتِ مادرِ یه بچه ی مریضه که امیدی به خوب شدن بچه ش نیست و مادره بالای سر بچه بال بال می زنه تا بچه بمیره، اما بعد فهمیدم این بدترین وضعیت نیست. یعنی در واقع دیدن یه عکس نظرم رو عوض کرد. از جایی که عکس گرفته شده بود من فقط می تونستم از روی تعداد پاهای اون ها جنازه ها رو بشمرم. لباس هاشون تکه پاره بود و همه ی نعش ها پر از خاک. اون موقع بود که فهمیدم زلزله از یه بچه ی مریض می تونه بدتر باشه. اما این همه اش نبود. چیزهای بدتری هم بود. چیزهای هولناک تر. مثلاً کشتار. من واقعاً می خواستم بفهمم بدترین چیز چی هست.  اگر کمی به این قضیه فکر کنیم که وقتی آدم ها همه ی فکر و شعور و استعداد خودشون رو به کار می اندازند تا حسابی دخل همدیگه رو دربیارند شاید بتونم بفهمم که چه وضعیت عجیبی به وجود می آد. آدم ها دوبار با تمام قوا این کار رو کرده اند. با تمام قوای ذهنی و عملی. اما وضعیت بدتری هم هست. این وضعیت رو تازه کشف کردم. بدتر از کشتار همون چیزیه که کشتار رو درست می کنه. بدتر از کشتن آدم ها چیزهاییه که می دونیم. منظورم خیلی چیزهاست. کاش می شد همه ی درها و دریچه های دانستن رو بست.
  • علی اصغر مهدوی

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی