#موضوعِ_بچه
بچه نمی خواهم چون از داشتنش وحشت دارم.
از اینکه موجودی را از جایی که نمی دانم کجاست پرت کنم به زندگی اما سرنوشت خودش و نسلی که احتمالاً تا صدها سال بعد از او ادامه پیدا خواهد کرد، ربطی به من نداشته یاشد، می ترسم.
شاید فکر احمقانه ای باشد اما خودم را مسئول همه ی مصائبی می دانم که ممکن است بعدها بر سر موجودی بیاید که من، وتنها من، به هر دلیل تصمیم گرفته بودم به دنیا بیاید.
بارها به این فکر کرده ام که اگر بچه ی من ناقص الخلقه متولد شود، چه کسی، واقعاً چه کسی، مقصر است؟ اگر در تصادف کوری کشته شود چه؟
اگر پسر من از شدت فقر روزی هزار بار دعا کند کاش هرگز متولد نشده بود؟؟
اگر دختر سالم و خوشگلی باشد اما در سی و دو سالگی سرطان بگیرد چه؟
اگر دختر یکی از نوادگانم از دست شوهر عوضی و ابله اش با داشتن چهار بچه ی قد و نیم قد خودکشی کند، چه؟
این که دیگران بچه دارند و یا کسانی به آب و آتش می زنند تا بچه دار شوند برای من ذره ای اهمیت ندارد. بچه دار شدن به شکل محترمانه اش عادتی است که بشر دچارش شده.
هیچ دلیلی وجود ندارد که همه بخواهیم شبیه هم زندگی کنیم.
- ۹۴/۱۰/۲۰